احتباس ثفل (مدفوع) را نه سبب است:
1-آنکه غذا به ذاته خشک باشد چون کاورس
و بلوط و ذرت. (نشان او تقدم تناول اغذیه یابسه).
2-آنکه غذا کم خورده شود و به سبب قلت او
دافعه بر دفع نپردازد.
3-حرارت یا یبوست در رودهها ایجاد شود
و بدان سبب ثفل در روده متحجر شود و برنیاید و این از جهت گرمی زهره (صفرا) عارض شود
که روده را گرم سازد.(علامت آن خشکی دهان و گاهگاه تب آید و باشد که یرقان روی نماید
و آنچه از یبوست امعا باشد ، علامت ان مانند حرارت امعا است سوای التهاب مراق ونتن
و سواد براز)
4-آب بسیار از طریق ادرار یا اسهال و مانند
آن از بدن دفع شود و بدن خشک گردد. پس اعضا از غذا جذب مائیت نمایند و مدفوع خشک در
روده بماند.(نشان او حدوث قولنج است عقب ادرار بول و اندفاع مائیت که مفرط باشد).
5-آنکه تحلیل در بدن بسیار شود جهت تحلیل
بدن و یا گرمی هوا یا فعالیت شدید و دیگر مادهای در روده ها نماند.(نشان او وجود
اسباب محلله است)
6-حس روده ها تباه شود به واسطه شرب مخدرات
یا به سبب سوءمزاج بارد مفرط که در روده ها افتد و باشد که در روده ناصور (زخم کهنه)
پدید آید و مزیل حس او گردد.(نشان او آن است که طبیعت اعانت نکند اگرچه چیزهای تیز
خورند چون سیر و خردل و کرفس و درک اذیت ننماید روده اگرچه چیزهای حاد چون بوره و نمک
و صابون برارند و هرچه تناول نمایند نفخ شکم آرد).
7-در منفذی که مابین زهره (کیسه صفرا) و
روده است جهت آمدن صفرا بر معاء سده عارض شود و صفرا که منبّه دافعه امعاست از ریزش
باز ماند و بالضرور ثفل بسته شود. ( نشان او سپیدی براز است و نفخ شکم و ظهور یرقان)
8-دیدان و کرم در امعا تولید شود و رطوبت
مدفوع را بخورد و ثفل خشک بسته بماند. (نشان او هیجان وجع و غثیان است در خلو معده)
9-روده قولون ضعیف شود و دفع فضله نتواند
نمود ( نشان وی آنست که براز برنیاید مگر به استعمال شیاف یا حقنه).
علامت قولنج ثفلی آن است که باد و الم به
مرتبهای بود که گویا روده بشکافد .
منبع: بخش قولنج ثفلی از طب اکبری
دکتر فریبا قربانی
سايت مرجع طب سنتي